ماهنوش و صورتکهای آسمانی ۱ (جادوی ستارگان)
اثر
مریا یزدانی
انتشارات:
هوپا
تعداد صفحه: ۲۸۲
ژانر: نوجوان، داستان، فانتزی
جنسیت صدای مناسب: زن
سن صدای مناسب: جوان
دربارهی کتاب: یک کوه بیبرگشت، یک قوچ طلایی لجباز، یک خارپشت نقرهای شکمو و پُرحرف، سرزمینهای ناشناخته با کوههای چشموگوشدار و خرگوشهای آبی. ماهنوش دختر نهسالهی نابینا هنوز نمیداند که او را دزدیدهاند یا گم شده؟
با ماهنوش و صورتکهای آسمانی نه تنها با تمام صورتهای فلکی آشنا میشوید و قصههای کهنی را که دربارهشان گفته شده، میخوانید، بلکه داستانی میخوانید سراسر رنگ و بو، سرشار از شکوه زندگی. قصهی دخترک نابینایی که به آسمان میرود تا اهالی عجیبوغریب آنجا را از بلایی که گریبانشان را گرفته، نجات دهد.
این رمان دوجلدی است. طنز و خنده و احساسات لطیف انسانی را با هم دارد و سرشار از تخیلی ناب است. نثر نویسنده دلنشین و لطیف است و داستان کشش زیادی دارد. طوری که اگر جلد اول آن را بخوانید، امکان ندارد که مشتاق خواندن جلد دوم آن نشوید.
گزیدهای از متن کتاب: وقتی قایق به صخرهی بعدی خورد، خارپشت پرید روی قایق و زیر شنل بنفش ماهنوش قایم شد. دماغش را بیرون داد که خفه نشود. مرد مومیایی که معمولاً بعضی از مسافرانش را خفه میکرد یا از آنها مجسمههای مومی و نمکی میساخت، دوباره مسافر جابهجا میکرد!
اما این مسافر خیلی فرق داشت! یک پریِدریایی خوشبَر و رو! خب! خارپشت پریدریایی ندیده بود! بر اساس توصیفهای مادربزرگش که میگفت: «آنها زیبا و ظریف و آرام هستند، موهای فرخوردهی بلندی دارند و رنگ بالهشان بنفش است.» ماهنوش باید یک پریدریایی میبود که معلوم نبود چرا سر و کارش به غار مردگان افتاده است؟!
قایق از تونلهای تنگ و تو در تو میگذشت. خارپشت قبلاً هم سوار قایق شده بود. کار همیشگیاش بود. گوشهای خودش را قایم میکرد. بعد با نوک دماغ حساسش راهِ برگشت را پیدا میکرد. اگر لازم میشد شنا هم ازش ساخته بود. برای خودش خوش بود و سوراخسنبههای مخفی زیادی بلد بود. آواز همیشگیاش یک چیزی شبیه این بود:
هر جا دلم خوش بادا، خونهم همونجا بادا
حتی اگر اون خونه، آنسوی دنیا بادا
کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش دادهاند:
نسیم نواب صفوی
،
نیلوفر میرزاخانی
،
فرناز رسولی
،
پریسا حامی
،
فاطمه جعفری
،
افسانه حسناتی
،
سحر سلطانی
،
یلدا اکبری
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است:
—