بی سایگان
اثر
فرانسواز ساگان
مترجم:
علیرضا دوراندیش
انتشارات:
نون
تعداد صفحه: ۱۲۲
ژانر: رمان
جنسیت صدای مناسب: هرکدام
سن صدای مناسب: جوان
دربارهی کتاب: بی سایگان سومین رمان ساگان است که در سال 1957 منتشر شده است. ماجرای این رمان در پاریس اتفاق می افتد. داستان روی زندگی گروهی از پاریسی های هنرمند و روشنفکر مترکز می شود. نویسنده برای روایت خودش از ضمیر سوم شخص استفاده می کند تا تصویری واضح از کاراکترهایش ارائه بدهد. مخاطب به طرز دردناکی از گمگشتگی و بی هویتی شخصیت ها آگاه می شود؛ شخصیت هایی که هویت فردی و هدف زندگی شان را گم کرده اند. حتی جاه طلبی مثبت بئاتریس، به عنوان یک هنرپیشه، هم صرفا یک جاه طلبی تقلیدی است. همینطور که شخصیت ها نومیدانه به داشتن روابطی اتفاقی با یکدیگر کشانده می شوند، پرده ی زشتی از ناخشنودی هم رفته رفته روی پاریس را می پوشاند.
گزیدهای از متن کتاب: برنارد وارد کافه شد، یک لحظه زیر نگاه های کنجکاو چند تا مشتری که زیر چراغ های از ریخت افتاده ی نئون نشسته بودند، تاملی کرد و بعد با عجله بطرف صندوقدار رفت. صندوقدارها را همیشه دوست داشت، زنان چاق و چله، و محترمی که سرشان توی لاک خودشان است، و فقط صدای جیرینگ جیرینگ پول و یا ضربه زدن به کبریت است که آنها را به خودشان می آورد. زنِ صندوقدارِ اخمو ، با نگاهی حاکی از خستگی، سکه ای به او داد. ساعت تقریبا چهار صبح بود. جعبه ی تلفن کثیف وگوشی آن هم خیس بود. شماره ی جوزی را گرفت. تمام شب را توی پاریس راه رفته بود، تا به اندازه ی کافی خودش را خسته کند که بدون هیچ هیجان و احساسی به او زنگ بزند. اما چه معنی دارد که آدم در چنین ساعتی به یک دختر زنگ بزند. معمولا جوزی رفتارهای بد او را به رویش نمی آورد، اما این کار خود به خود نشانه ی نوعی مزاحمت بود؛ و برنارد آن را کوچک به حساب می آورد. او عاشق جوزی نبود، اما می خواست بداند که الان جوزی چکار داشت می کرد، و این فکر در تمام طول روز آزارش می داد. تلفن زنگ خورد و صدای خواب آلود مردی از آن طرف گفت: 'الو'، و بعد، تقریبا بطور ناگهانی، جوزی پرسید: 'کیست؟'
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است:
پانته آ یزدی