اثر ماهان سیارمنش

انتشارات: بوتیمار

تعداد صفحه: ۱۲۸

ژانر: رمان

جنسیت صدای مناسب: هرکدام

سن صدای مناسب: جوان، میانسال

درباره‌ی کتاب:

گزیده‌ای از متن کتاب: نور خورشید شکافی در میان کلبه ایجاد کرده بود و گویی نوری شبکه‌ای، برای روشن کردن طبقه‌ایه آن تدارک دیده. به دیده‌ی محنت‌بارم (که از جنگل فقط درکی را خواهان است) می‌تازم که: خاموشی بگیر در نقطه‌ای، به غیری دیگر تکیه کن و از من دور شو. می‌گویم: از کنجکاوی‌ای که از رخنه در اینها نصیبت شده، چه سود! حال فقط در گوشه‌ی کلبه ساکن و به پنجره خیره شو. چگونه دمی از اندیشه‌ی آن درخت فرورفته در قعر زمین آسوده شوم که با لرزش دستانم، در زمین دفن، شد؟ دستانم چگونه در برابر دیدگان جنگل و آب خاموشی گزیند؟ دستانم برای دربرگرفتنشان، لحظه‌ای درنگ می‌کنند. دیگر آن‌ها را درنمی‌یابد، زیرا خون از سیلان همیشگی‌اش بازایستاده است.