صید قزل آلا در پالنگان با ریچارد براتیگان
صید قزل آلا در پالنگان با ریچارد براتیگان

انتشارات: نشر داستان
تعداد صفحه: ۱۰۰
ژانر: داستان کوتاه
جنسیت صدای مناسب: زن
سن صدای مناسب: جوان، میانسال
درباره‌ی کتاب: مجموعه داستان «صید قزل‌آلا در پالنگان با ریچارد براتیگان» تازه ترین اثر «محمدرضا کلهر» کتاب داستانی «صید قزل‌آلا در پالنگان با ریچارد براتیگان» » شامل پنجاه داستان و در 100 صفحه، 15 اسفند ماه توسط «نشر داستان» منتشر شد. همزمان در آخرین شماره مجله شرق شناسی لهستان، مترجم شهیر لهستانی «ایونا نویسکا» تعدادی از داستان‌ها این مجموعه را به زبان زیبای لهستانی ترجمه کرده است. بیش از این آثار کلهر به زبان‌های کردی، عربی و انگلیسی منتشر شده بود. داستان‌ ها بسیار کوتاه و به سبک و سیاق «فلش فیکشن» Flashfictionو با رویکرد «»مینیمالیستی» نوشته شده و در طول سی سال داستان نویسی «کلهر» گردآوری شده است. از ویژگی های مشخص این کتاب بن مایه‌های متفاوت و بسیار متنوع فلسفی و طنز، اجتماعی و... است. در واقع وجه مشترک تم theme همه داستان‌ها ‌درد مشترک انسان امروز است و از زوایایی پرداخت شده که کمتر مورد توجه و واکاوی قرار گرفته است.
گزیده‌ای از متن کتاب: روی روزنامه‌ای که پهن کرده‌بودم، شعرش را به عینه دیدم: «از ظرف سالاد / تکه‌ای فلفل سبز / بیرون افتاده بود» بلند گفتم: «که چه؟» یعنی شعرش را مجسم دیده بودم؟ آن‌هم با سالادی که همسرم درست کرده بود. سرم را بلند کردم، خیلی عجیب‌تر، ناگاه خودش را دیدم. اول فکر کردم خودش نیست، یعنی نمی‌دانستم خودش است، فکر ‌کردم کسی شبیه به او یا پَرهیبی از او را دیده‌ام، یا شاید کسی غیر از او برای خودش این‌جا آمده صفایی بکند، صفایی از جنسِ صید قزل‌آلا در پالنگان. چند متری البته دورتر بود، قلاب لنسرش را انداخته بود توی آب و سرخوشانه سیگار دود می‌کرد. بعدازظهر، کتابش را تمام کرده بودم. همراهم بود توی ساک سفری‌ام. چند ساعت پیش بر تختگاهِ فرش‌شده‌ای در کافه‌ای تکیه داده بودم به پشتی و می‌خواندمش. زنی یک قوری چای برایم آورده بود لباس کردی زیبایی تنش بود. تا ته تمامشان کردم، هم چای هم رمانش را. کتاب معرکه‌ای بود. بعد از «همینگوی» و «فاکنر» خیلی جسارت می‌خواهد که یکی مثل او دست به قلم شود و ضمناً هرآنچه آنها رشته‌اند، پنبه کند! از زن بابت غذا و طعم چایِ چکش سبزِ دم‌کرده در قوری چینی بر خاکستر آتش تشکر کردم. حساب کردم. آمده بودم چند صدمتری بالاتر از «باغ شیخ». روزنامه پهن کرده بودم و سالادم را که نیمه‌ای فلفل فرنگی در آن ریز شده بود، می‌خوردم.

کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش داده‌اند: سارا نوآیین ، طناز عینی زاده
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است: