اثر گراتزیا دلددا - ماری گِیتسکیل - راجر بروس هلند و...

مترجم: امیر حامد دولت آبادی فراهانی

تعداد صفحه: ۱۳۰

ژانر: داستان کوتاه

جنسیت صدای مناسب: هرکدام

سن صدای مناسب: جوان، میانسال، پیر

درباره‌ی کتاب: مجموعه است از چند داستان کوتاه که هرکدام مربوط به سبک ادبی خاص خود است. به عنوان نمونه داستان "جای دیگر" داستانی روانشناسانه و "دان یاسیدرو" درباره مرگ است یا داستان "مادامیکه بادی از شرق می وزد" که مربوط به ادبیات ایتالیا است و زبانی فاخر دارد و با مضامین مذهبی دست و پنجه نرم می کند یا داستان "اپیزود کوگلمس" نوشته ی وودی آلن که داستانی طنز اما، دارای لایه های زیرین عمیقی است.

گزیده‌ای از متن کتاب: کم سن و سال که بودم دوست داشتم تنهایی در محله مان پرسه بزنم. دوست داشتم به ساختمان ها نگاه کنم که مردم چگونه آنها را به محلی برای زندگیشان بدل کرده اند: باغچه ها، مجسمه ها، گلدان ها، باد سازها1. دیروقت شب که خوابم نمی برد، اغلب از پنجره اتاقم بیرون می خزیدم و حول و هوش یک ساعت دور و اطراف خانه قدم می زدم. از این کار خیلی خوشم می آمد، مخصوصا اواخر بهار که هوا رو به گرمی میرفت و صداهایی خاص خود داشت ـ صدای جیرجیرک ها، پرنده ها، خفاش ها، تلویزیون آدمی تنها و گاه و بیگاه صفیر اتوموبیلی گذری. عاشق تاریکی های مرموزِ شاخ و برگ درختان بودم که در شبهایی که باد میوزید در سینه ی آسمان از این سو به آن سو در جنبش بود ـ حرکاتی سنگین و گسترده اما، ظریف که در همه ی برگ های لطیف و واکنش دار درختان ایجاد می شود. در آن هوای بهاریِ مه آلود، مردم وقتی می خوابیدند پنجره خانه هایشان را باز می گذاشتند: آنجا شهر کوچکی بود و نگرانی بابت دزدی وجود نداشت. بعضی خانه ها ـ منظورم دو خانه ای است که متعلق به خانواده های لِگی و مایِر بودـ حیاط هایی داشت که شبی نبود به آنجا نروم. شبی از شب ها، من در ایوان جلویی خانه ی آقای لگی نشسته بودم و داشتم به دزدیدن یکی از تندیس های باغچه شان فکر می کردم، که گربه شان آمد و کنارم نشست. نوازشش کردم و بلند شدم بروم برای مجسمه که دیدم گربه دمش را بالا نگاه داشته و دنبالم می آید. آنها شمایل هایی از پریان داشتند، پریانی با نمک ولی شرور، پریانی که خبیث می نمودندو به این فکر کردم که داشتن یکی از آنها به اتاقم بدون شک قشنگی خاصی می دهد. ولی خیلی سنگین بودند و فقط توانستم آنها را در حیاط کمی جا به جا کنم.