بلور، دخت ایرانی
اثر
مهیار رساطلب
انتشارات:
متخصصان
تعداد صفحه: ۴۹۴
ژانر: رمان، عاشقانه، کلاسیک، تاریخی، داستان، مهاجرت
جنسیت صدای مناسب: هرکدام
سن صدای مناسب: نوجوان، جوان، میانسال، پیر
دربارهی کتاب: فضای داستان برای سال ۱۲۹۱ ، زمان حکومت احمد شاه می باشد که یک خانواده پس از حمله روسها آواره و اتفاقات ثبت شده به وجد می آید.
گزیدهای از متن کتاب: ارسلان گفت: پس چرا چیزی به من نگفتی؟
شهاب گفت: تو دغدغه دیگر داشتی. دغدغه فروش محصولات و پسرت به قدری بود که جایز ندیدم مشکل سومی را با تو درمیان بگذارم. شک کردم که شاید ایوان مراهم شناخته که تا به اینجا شبیحخون نزده. فکر کردم که شاید منتظر است من دفینه ام را بردارم و او با یک تیر دونشان بزند. شاید می خواهد هم تورا و هم مرا یکجا سرکیسه کند. برای همین به اینجا آمدم تا فکر کند در پی پول آمده ام.به محض بازگشت احتمالا بر سرمان می ریزد.
ارسلان که نمی توانست ذهنش را متمرکز کند گفت: تو اگر می دانستی که از میانه به دنبالمان هستند، با آمدن به اینجا مارا در تله انداختی. چرا چنین اشتباهی کردی؟
شهاب نزدیک آمدو بازوی ارسلان را گرفت و با صدایی مطمئن گفت:
گوش کن ارسلان، منو یارانم کارمان را خوب بلدیم. باتو مشورت نکردم چون ترسیدم نظر غیرحرفه ای تو مرا هم به اشتباه بیاندازد. مرا نگاه کن.
کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش دادهاند:
فاطمه فلاحی فرد