سمفونی فراموشی
سمفونی فراموشی

انتشارات: گنجور
تعداد صفحه: ۲۰۳
ژانر: رمان، کودک، نوجوان، داستان
جنسیت صدای مناسب: هرکدام
سن صدای مناسب: نوجوان، جوان
درباره‌ی کتاب: این کتاب داستان دختر نوازنده و پژوهشگری را روایت می‌کند که متوجه می‌شود دچار بیماری که مدتها روی آن تحقیق می‌کرده، شده است.
گزیده‌ای از متن کتاب: اجرا شروع شد. همه چیز بسیار عالی پیش می‌رفت. دخترها طوری می‌نواختند که انگار سال‌ها آن را تمرین کرده بودند. بچه‌های گروه موسیقار با بیشترین تمرکز ممکن می‌نواختند. همه چیز بسیار عالی پیش می‌رفت. کم کم توجه آقای ادیب داشت جلب می‌شد. هر چند عیب و ایرادهایی هم داشت و به هیچ وجه مانند اجرای ارکسترهای حرفه ای نبود اما جمعیت را جذب خودش کرده بود، این که گروهی از نوجوانان دبیرستانی، قطعه ای معروف از بتهوون را بنوازند، برای همه عجیب بود. همه چیز عالی پیش می‌رفت؛ تا جایی که یک ناهماهنگی در سمفونی شنیده شد. انگار یک نفر در نت‌ها گیر کرده بود. یک نفر نت‌ها را تکرار می‌کرد و جلو نمی‌رفت. یک نوازنده فلوت، که کنار یک نوازنده اوبوا که با چشمان باز و صورت رنگ پریده داشت می‌نواخت، نشسته بود. کم کم بی نظمی‌و ناهماهنگی به بقیه نوازندگان سرایت کرد. انگار همه تمرکزشان را از دست داده بودند. رهبر ارکستر، مات و مبهوت به صداهای وحشتناک و گوش خراشی که می‌آمد گوش می‌داد و با حیرت به دختران روی صحنه خیره مانده بود. کم کم صدای تماشاگران در آمد. آقای ادیب با چهره خشمگین و برافروخته به اطرافش نگاه می‌کرد. همه‌ی بچه‌ها ناامیدانه دست از نواختن کشیدند، به جز یک نفر. همان کسی که باعث این بی نظمی‌شده بود، همان کسی که اجرا را به هم زده بود، هنوز هم داشت نت‌های تکراری را می‌نواخت و جلوتر نمی‌رفت. گلی حیرت زده و عصبانی به آنا نگاه کرد:«داری چی کار می‌کنی؟» آنا همچنان نت‌های تکراری را می‌نواخت. گلی صدایش را بالاتر برد:«با تو ام! بس کن. بس کن. » آنا انگار صدای گلی را نمی‌شنید. گلی دستش را روی فلوت آنا گذاشت. آنا فلوتش را پایین آورد، چشمانش را پرده ای از اشک پوشانده بود:«یادم نمیاد...نت‌هارو یادم نمیاد!...»

کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش داده‌اند: اکرم ناصری ، هادی صباغی ، روژین اسماعیلی ، زینب اکبریان ، پرنیا حیاتی ، نگار مجیری ، لیلا مقامی
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است: