اثر رضا رجائی

انتشارات: نسل روشن

تعداد صفحه: ۹۷

ژانر: رمان، جنایی

جنسیت صدای مناسب: زن

سن صدای مناسب: جوان

درباره‌ی کتاب: برشي از زندگی دختري جوان را از زبان خودش بازگو می کند. اتفاقاتی که در زمان گذشته برای نزدیکانش رخ داده است باعث می شود او نتواند به زندگی خود در حال ادامه دهد و بر خلاف میل باطنی اش مجبور می شود در جستجوي گذشته باشد.

گزیده‌ای از متن کتاب: ترس و شرم را هیچ وقت با هم نداشته باشید؛ ویرانگر است. حالا دوراهی بزرگی پیش رویم داشتم که هر دو به جهنم ختم می شد. اولین راه این بود که ب یخیال پیدا کردن گذشته شوم و تا پایان عمر با احساس شرم در جهنم خودم بسوزم؛ یا اینکه دنبال پیدا کردن گذشته بروم و جهنم گذشته ام را به آینده انتقال دهم.تصمیم آسانی نبود. درنهایت تصمیم گرفتم گذشت هام را پیدا کنم تا اینکه آیند های با حس شرم از گذشته داشته باشم و همیشه نگاه دیگران آزارم بدهد. در خیابا نهای شلوغ ب یهدف پرسه می زدم. آ نقدر در افکارم غرق بودم که نم یدانستم به کجا می روم یا کجا باید بروم. به خودم که آمدم، داخل کوچه ای باریک کنار یک سطل زباله ایستاده بودم. روبه رویم درِ کوچک زنگ زده ای بود. همان جایی که یاشار مرا رسانده بود، اما من چطور از آنجا سر درآورده بودم؟درِ خانه را با لگد باز کردم. از راهروی کثیف و تاریک گذشتم تا به اتاق کوچک ته راهرو رسیدم. هنوز دیوار ها پر از نوشته های کوتاه و ب یمعنی بود. حالا بهتر درک می کنم. این همان خانه ای بود که بعد از ماجرای یاشار به آن پناه آورده بودم. زمان زیادی طول کشید تا به خودم بیایم.