دوشنبه
اثر
آراز بارسقیان
انتشارات:
نشر چشمه
تعداد صفحه: ۱۸۰
ژانر: داستان، رمان
جنسیت صدای مناسب: مرد
سن صدای مناسب: جوان
دربارهی کتاب: «دوشنبه» در واقع ادامهای است بر رمان «یکشنبه»ی این نویسنده. در رمان «دوشنبه» بیاینکه نامی از قهرمان «یکشنبه» به میان بیايد، روایت یک روز از زندگی پُر از بالاوپایین همان مرد را دوباره در یک پردهی طولانی میخوانیم. در یک دوشنبهی مردادماه، روزى گرم و طولانی، قهرمان داستان ساعت 7 صبح از خانه بیرون میزند و تا ساعت 12 شب او را دنبال میکنیم. مرد داستان همهی زندگیاش را روی دایره میریزد، از شغلی که انتخاب کرده تا همهی درگیرىهای عاطفی و خانوادگی که گرفتارش شده و تمام روز او را در خیابانهای تهران اینسو و آنسو میکشد.
گزیدهای از متن کتاب: میگویند در شفق صبحگاه است که نمیتوانی تفاوتی بین شروع یک روز یا تمام شدنش قائل شوی. حد فاصلش این میشود که یا خورشید میخواهد برود یا برگردد. این را حتی وقتی چشمهایت بسته هستند و در خوابی، یا داری خواب میبینی، یا فقط خیال خواب دیدن هم داری میفهمی. وقتی ناخودآگاه و خودآگاهت با هم یکی میشود. نمیدانی خوابی یا بیدار؛ میگویند وقتی خوابیم، «خواب» نیستیم. ذهنمان دارد کار میکند، خودش را ترمیم میکند و همه چیز را برایمان از نو میسازد تا شاید فراموش کنیم دیروز را. فراموشش کنیم و فقط به همین امروز فکر کنیم. غلتیدن از شنبه به یکشنبه، از یکشنبه به دوشنبه، از دوشنبه به... و این درست زمانی انجام میشود که ماشینهای سنگین دارند خیابانها را میپیمانند. آسفالت اتوبانها زیر چرخهایشان میلرزد. تانکرهای شهرداری دارند درختان کنار اتوبان و خیابانها را آب میدهند. هوا خنک است، تابستان یا زمستان فرقی ندارد. سربازها به پادگان میروند. اتوبوسها در خطهای ویژه با چراغهایی روشن، چه درون، چه بیرون، مسافرانشان را جابهجا میکنند. وانتهای حمل ترهبار به میادین میروند. صدای غرقش متههایی که خیابانها را میکَنَند، یا ترمیم میکُنند با سکوت شهر ترکیب میشود. میلیونها میلیون شاخهی گل از اطراف شهر به میدان محالتی سرازیر میشوند تا در سطح شهر پخش شوند. وانتهای حمل روزنامهها از چاپخانهها بسته بسته روزنامه و مجله تحویل میگیرند و هر کدام به طرف دکهی مخصوص خودشان میروند. گربههایی که تکی یا دسته جمعی زیر درختها، حاشیهی پلها، کنار در خانهها، در میان سطلهای زباله خوابیدهاند. ماشینهای سردخانهدار حمل مواد غذایی از هر چهار گوشهی شهر سرازیر میشوند تا دویست تُن گوشت را به مغازهها تحویل دهند، تا همه چیز را آماده کنند. آماده کنند برای یک روز دیگر، روز دیگری که کسی در آن ساعت نمیدانند دارد شروع میشود یا تمام. و روزهایی هستند که وقتی از خواب بیدار میشوی، نیروی دیگری است که از خواب بیدارت میکند، خوابهایی که میبینی گاهی آنقدر از ترسهایت دور هستند که واقعی میشوند، گاهی آنقدر بهت نزدیک هستند که تو را از خواب میپرانند، دیگر نمیخواهی ادامهشان دهی. نمیدانی از دل کدام کاووش درونت میآیند، نمیدانی، نمیدانی.
مدیر تولید:
آیدین زوار
کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش دادهاند:
پوریا طباطبایی
،
طاها وفائی نژاد
،
خشایار لک نژاد
،
سید محمدصالح هاشمی
،
سید محمدصالح هاشمی
،
محمدرضا صادق پور
،
آرمان کاظمی
،
Ali Paknahad
،
؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟
،
محمدرضا رهبری
،
پوريا خدارحم
،
مرتضی عزیزی
،
معصومه خداپرست
،
سیده زینب طالبی
،
فرهاد كليم دست
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است:
—