آنتورپ
اثر
روبرتو بولانیو با مقدمهی ناتاشا ویمر
مترجم:
محمد حیاتی
انتشارات:
شورآفرین
تعداد صفحه: ۱۲۰
ژانر: داستان، داستان کوتاه
جنسیت صدای مناسب: هرکدام
سن صدای مناسب:
دربارهی کتاب: «آنتورپ» آنطور که بولانیو خود بارها گفته، تنها رمانی است که از نوشتنش شرمنده نیست، چنانکه ایگناسیو اچهبریا، دوست بولانیو نیز آن را «بیگبنگِ جهانِ داستانیِ» وی برمیشمارد. جاناتان گیبز نیز در تلگراف مینویسد، بولانیو در «آنتورپ» همچون رمانهای دیگرش، قواعد رمان را درهم میشکند، اما اینبار بهشدت ویرانگر و لجبازانه.
«آنتورپ» داستان بلندی است از روبرتو بولانیو با مقدمهی ناتاشا ویمر، که محمد حیاتی ترجمه و نشر «شورآفرین» منتشر کرده است.
«آنتورپ» رمانی است کوتاه و قطعهقطعه، با نثری شاعرانه، که موضوعات متعددی مثل قتل، جنایت، شعر و عشق را درهممیآمیزد: قتلی در بیرون اردوگاه اتفاق افتاده، نگهبان شب که احتمالا راوی یا خود بولانیو است، مظنون به قتل است، و در گریز از فصلی به فصل دیگر، مدام خواننده را دنبالِ خود میکشاند و سپس بیسرانجام رهایش میکند. داستان شبیه تکهتکههای خاطرات یا تصاویر سینمایی است که فریم به فریم از جلوی چشم خواننده عبور میکند با زنانی بیدهان در دالانی بیپایان، شاعرانی شکستخورده، و پلیسهایی که عفتِ زنانِ جوان را لکهدار میکنند.
روبرتو بولانیو (2003-1953) شاعر و نویسندهی شیلیایی که تی.اس.الیوت و ویرجینیا وولفِ ادبیات آمریکای لاتین نامیدهاندش، و آنطور که سوزان سونتاگ میگوید نابترین، نایابترین و واقعیترین نویسندهیی که ثابت کرده هر کاری از ادبیات ساخته است؛ نویسندهیی که بارها همزبانان اسپانیولیزباناش را به بادِ انتقاد میگرفت: مارکز را بهعنوان «کسی که عشق حرفزدن با رییسجمهورها و اسقفها دارد» و یوسا را «همان، فقط کمی شستهرفتهتر» دست میانداخت، و هموطناش ایزابل آلنده را مبتذلنویسی میدانست که در حوزهی ادبیات کار میکند که از کیچ آغاز میشود و به ادبیات آبگوشتی میرسد.
بولانیوی سرکش و یاغی، که معمولا دنبال جنجال بود، توانست به ادبیات آمریکای لاتین کمک کند تا از سایهی تقلیدهای بیپایه از رئالیسم جادویی رها شود و بار دیگر به تثبیت ادبیات تجربهگرایان جهانوطنی همچون بورخس و کورتاسار روی آورد. بولانیو، مانند بورخس علاقهی خاصی به خواندن داشت و حریصانه کتابهایش را که بیشتر میدزدید، میبلعید. داستانهایش هم بیشباهت به داستانهای بورخس نیست. زمانی هم که از او میپرسند چیزهای مورد علاقهاش را نام ببرد، در دو کلمه میگوید: «بورخس و مغازله».
گزیدهای از متن کتاب: در آنتورپ، کامیونی پر از خوک، ماشین مردی را زیر گرفت و طرف مُرد. کامیون که چپ شد، بسیاری از خوکها هم مُردند، بقیهشان را هم گذاشتند کنار جاده تا جان بکنند، باقیشان هم پا گذاشتند به فرار... «آره جونم، درسته، اون مُرده، خوکا قشنگ زیرش گرفتن»... «شبونه، توی بزرگراهای تاریک بلژیک یا کاتالونیا» ... «ساعتها توی باری در لاس رامبلاس حرف زدیم، تابستون بود و دختره یه جوری حرف میزد انگار مدتها بود حرف نزده بود» ... «کارش که تموم شد، مثل زنای کور دست کشید رو صورتم»... «خوکا جیغ میزدن» ... «گفت میخوام تنها باشم و با اینکه مست بودم دوزاریم افتاد» ... «نمیدونم ، یه چیزییه شبیه ماه کامل، دخترایی که راستیراستی شبیه مگسن، اما راستش منظورم این نیست» ... «خوکایی که وسط بزرگراها جیغ میکشن، زخمی یا در حال فرار از کامیون آشولاش» ... «همهی واژهها بیهودهاند، همهی جملهها، همهی گفتوگوهای تلفنی» ... «گفت میخواد تنها باشه» ... من هم میخواستم تنها باشم. در آنتورپ یا بارسلونا. ماه. حیوانات در حال فرار. تصادف در بزرگراه. ترس.
مدیر تولید:
علی لرستانی
کسانی که تا کنون به این کتاب پیشنهاد خوانش دادهاند:
علی حاجی پور
،
ایمان رحمتی
،
علی لرستانی
،
معین دیانی
،
ستایش حیاتی
،
سمانه بدری
پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است:
—