تولید
شده
فراموش نکن که خواهی مُرد
فراموش نکن که خواهی مُرد
اثر جاناتان نولان، شرمن الکسی، جان بارت، تیم اُبراین، لین تیلمن، و دیوید فاستروالاس
مترجم: محمد حیاتی

انتشارات: شورآفرین
تعداد صفحه: ۱۳۶
ژانر: مجموعه داستان، داستان
جنسیت صدای مناسب: مرد
سن صدای مناسب: جوان، میانسال، پیر
درباره‌ی کتاب: این مجموعه متشکل از هفت داستان کوتاه از شش نویسنده آمریکایی است. فراموش نکن که خواهی مرد داستانی از جاناتان نولان که برادر فیلم‌سازش، کریستوفر نولان، فیلم یادگاری را بر اساس آن ساخته. این داستان روایت افکار و اعمال آدمی است که در اثر حادثه‌ای، دچار فراموشی شده و به خودشناسی و انتقام می‌اندیشد. داستان «چگونه یک قصه جنگی واقعی تعریف کنیم»، با تمهیدات روایی پست‌مدرن، جنگ ویتنام را به شکل متفاوتی بازنمایی می‌کند. داستان «تجسد کودکان سوخته»، روایت پر شتاب و نفس گیر زوجی است در برخورد با مشکل پیش آمده برای نوزادشان. داستان «چون پدرم همیشه می‌گفت تنها سرخ پوستی است که جیمی هندرکس را موقع اجرای سرود ملی آمریکا در وودستاک دیده» و «اسارت» با شیوه‌های روایی منحصر به فرد، ریشه‌های سرخ پوستی خود را در جامعه‌ی سفید پوستی آمریکا نمایان می‌سازد. داستان «گمشده در شهر بازی» با استفاده از بازی‌های زبانی، نفس روایت و قصه‌گویی را به چالش می‌کشد. داستان «زندگی با ناسازگاری» با شگردهای روایی خود بازتابنده، درگیری‌های یک زوج آمریکایی را به نمایش می‌گذارد.
گزیده‌ای از متن کتاب: زنت همیشه می‌گفت که سر تشییع جنازه‌ی خودت دیر خواهی رسید. این را یادت می‌آید؟ به‌خاطر شلخته‌بودنت دستت می‌انداخت. همیشه دیر می‌رسیدی، همیشه چیزی را فراموش می‌کردی، حتا قبل از آن حادثه. لابد همین الان داری از خودت می‌پرسی نکند سر تشییع جنازه‌ی او هم دیر کردی. تو آن‌جا بودی، شک به دلت راه نده! این عکس به خاطر همین است: آن یکی که به دیوار کنار در آویزان است. مرسوم نیست در تشییع جنازه عکس بیاندازند، ولی کسی، به گمانم دکترهایت، می‌دانستند که یادت نمی‌ماند. دادند عکس را تمیز و بزرگ چاپ کردند و چسباندندش آن‌جا، جفت در، تا هر دفعه که بلند می‌شوی دنبال او بگردی، چاره‌یی جز دیدن عکس نداشته باشی. مردِ توی عکس، آن یکی که گل به دست دارد؟ تویی. داری چه‌کار می‌کنی؟ داری روی سنگ قبر را می‌خوانی، داری سعی می‌کنی بفهمی در تشییع جنازه‌ی کی هستی، مثل الان که داری می‌خوانی‌اش، و داری سعی می‌کنی بفهمی کی این عکس را چسبانده جفت در اتاقت. اما چه سود خواندن چیزی که یادت نخواهد آمد؟ او مُرده، مُرد و راحت شد، و تو لابد الان خیلی اذیتی، از شنیدن خبر. باور کن، می‌فهمم چه حالی داری. لابد کشتی‌هایت غرق شده. پنج دقیقه مهلت بده، شاید هم ده دقیقه. شاید اصلا قبل از این‌که یادت برود، بتوانی نیم ساعت تمام دوام بیاوری.
مدیر تولید: علی لرستانی

پیشنهادهایی که صاحب امتیاز کتاب ارائه کرده است:

این کتاب با رامین بیرق‌دار کار خواهد شد