اثر زری مشفق

انتشارات: طلیعه ظهور

تعداد صفحه: ۱۳۰

ژانر: عاشقانه

جنسیت صدای مناسب: مرد

سن صدای مناسب: میانسال

درباره‌ی کتاب: از دو بخش تشکیل شده بخش اول که به صورت نامه و دلنوشته است برای دکلمه کردن بسیار مناسب هست

گزیده‌ای از متن کتاب: یک عمر کافی است نشستن بر پای خیال تو؟ نشستن در انتظار آمدنت؟ ماندن برکنار پنجره و چشم دوختن به انتهای جاده به غروب خورشید؟ چشم ها را بستن و ندیدن و دم نزدن؟ هزارسال است که چشمها را بسته ام که سکوت کرده ام و دم نزدم تورا در کوچه پس کوچه های دلم پنهان کرده ام چشم بستم و ندیدمت هزار هزارسال برای ندیدنت صبوری کردم تلخی ام را در پشت لبخندی پنهان کردم به امید آن لحظه که بیایی و بمانی صبور بودم و صبور منتظر آن لحظه که بیایی بنشینی و بگویی: مهربانم چشمهایت را بگشا و نگاهم کن من اینجا هستم در کنار تو در مقابل دیدگانت از کوچه های قلبت بیرون آمده ام بنشینی روبه روی نگاه من ودیگر از رفتن نگویی بیایی دستانم را در دستانت بگیری و رهایش نکنی و من برایت از مریمانه هایم بگویم برایت شاخه ای گل مریم بچینم و تورا غرق یاس و بابونه کنم و از بوی گلها آنقدر مست شویم تا یادم برود که هزار هزارسال به انتظار نشسته بودم هزارسال است که آمدنت را رویا می بافم آمدنت رویاست لبخندت رویاست نگاهت رویاست از میان تمام این رویاها تنها این بغض لعنتی است که واقعیت دارد ولی من هنوز مست مست از رویاهایت نگاهت را تا همیشه زندگی می کنم